سکوت، فراموشي و تکرار تاريخ به مثابه کنش در نسل کشی مردم هزاره - کابل پرس

صفحه نخست > حقوق بشر > سکوت، فراموشي و تکرار تاريخ به مثابه کنش در نسل کشی مردم هزاره

سکوت، فراموشي و تکرار تاريخ به مثابه کنش در نسل کشی مردم هزاره

داکتر ثنا نیکپی
همرسانی

فقدان ديدگاه هاي تئوريکي، علمي و فلسفي در تاريخ نگاري افغانستان بويژه تاريخ نگاري تقليدي، تکراري و بدون حافظه تاريخي موجب برقراري خاموشي در نسل کشي مردم هزاره شده است.
اين موضوع پيچيدگي هايي دارد که درک آن تا حدي مشکل است. لازم است در تشريح آن از متفکران و دانشمندان فلسفه کمک بگيريم. طوريکه دوازده بحث گذشته بيشتر در چهارچوب حقوق و سياست بررسي شد، اما در اين بحث از مسئوليت هاي حقوقي مربوط به نسل کشي بيرون مي آييم و بحث را در چوکات اخلاق، مورال، معنويت و منطق دنبال مي کنيم.
یادداشت: چاپ دوم کتاب "شرح نئوریک نسل کشی و گستردگی نسل کشی مردم هزاره " آماده نشر شده است. بحث سیزدهم "سکوت، فراموشي و تکرار تاريخ به مثابه کنش در نسل کشي مردم هزاره" از جمله موضوعات نو است که در چاپ اول موجود نیست. اینک نسبت مبرمیت موضوع این بحث مربوط به کتاب در کابل پرس? نشر می شود.

مفاهيم سکوت، دروغ و حقيقت چيست، با نسل کشي مردم هزاره چه پيوند دارد؟

اين موضوع پيچيدگي هايي دارد که درک آن تا حدي مشکل است. لازم است در تشريح آن از متفکران و دانشمندان فلسفه کمک بگيريم. طوريکه دوازده بحث گذشته بيشتر در چهارچوب حقوق و سياست بررسي شد، اما در اين بحث از مسئوليت هاي حقوقي مربوط به نسل کشي بيرون مي آييم و بحث را در چوکات اخلاق، مورال، معنويت و منطق دنبال مي کنيم.
قبل از رابطه موضوع سکوت با نسل کشي مردم هزاره بايد واژه هاي سکوت و دروغ را تعريف و تشريح کرده، سپس رابطه آنها را با نسل کشي مردم هزاره بيان کنيم.
اول در باره دروغ: اگوستين هيپو Augustine of Hippo (430 ـ 354)م مي گفت: «هر اظهاري که به نسبت گمراهي گفته شود، دروغ است.»(1)

ايمانول کانت در فلسفه اخلاق مسئله دروغ را به عنوان نمونه‌ فعل غير‌اخلاقي، مي داند. بعضي از دانشمندان دروغ را محصول خودخواهي مي داند و همچنان عده اي دروغ را به آيديولوژي پيوند مي دهند و به اين باور هستند که عاملين آيديولوژي ها براي تطبيق مفکوره هاي ايديولوژيک شان دروغ هاي بزرگ را طرح و تعميم مي بخشند.
اديان هم مي توانند منبع دروغ و کذب باشند، مانند وعده دادن زيبا رويان بهشت به انتحاري ها و آدمکشان.

قرار قول فيلسوفان، دانستن سه موضوع کليدي در باره دروغ يا کذب مهم است که اول دروغ پديده کاملا انساني است، حيوانات عاملين دروغ نيستند، دوم دروغ محصول عقل انسان است و سوم دروغ به انسان آموزش داده مي شود، فطري نيست، کسبي است. اين سه نکته در بررسي نقش دروغ در نسل کشي مردم هزاره ارزش ويژه دارد که به آن برمي گرديم.
براي شناخت دقيق کذب لازم است که کمي بر افاده واژه متضاد آن که حقيقت است مکث کنيم.
دانشمندان معتقد هستند که «انسان با حقيقت بدنيا مي آيد، همانطوريکه پيدايش و موجوديت او حقيقي است، موجودات و اشياي ماحول وي هم حقيقت است. دروغ بعدا به سراغ انسان مي آيد.

از آنجايي که ما نسل کشي تدريجي را تشريح مي کرديم و نسل کشي خاموشانه نيز مورد بحث بوده، ضرور است که واژه سکوت را نيز به مثابه مظهر دروغ مورد بررسي قرار بدهيم.
سعدي شيرازي مي گويد:
دو چيز طيرة عقل است دم فروبستن
به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشي (2)

حقيقتي را که ما در اين جا در جستجوي آن هستيم «گفتن به وقت خاموشي» است. زيرا دروغ نه تنها توسط زبان، بلکه با خاموشي هم بيان مي شود. مثلا خاموشي نهاد هاي جهاني، مردم جهان و مردم افغانستان در مورد ادامه نسل کشي مردم هزاره. فريبندگي دروغ بودن سکوت در آنست که عامل آن در ظاهر گنهکار يا مقصر نيست. زيرا کاري را انجام نداده است. دروغ بودن سکوت حتي قرباني را هم در مقابل عامل سکوت خنثي مي سازد. اينکه سکوت در اين مورد چگونه، چرا و توسط کي بر قرار شده در جريان سخنراني ها به ويژه در خلاهاي حقوق بين المللي و تشريح نظم جهاني تشريح شده است.

جمله زيباي سعدي «گفتن به وقت خاموشي» مفهوم دقيق و موشگافانه دارد. يعني انسان اجراي کاري را مي بيند در مورد آن موضع خود را تعيين مي کند که با آن موافق باشد يا مخالف؟ اما موافقت آنها مي تواند توسط سکوت اجرا شود، البته بدون سخن گفتن. گرچه شعر سعدي تعبير متفاوت هم دارد که مي تواند کساني مخاطب آن باشد که در وقت لازم خاموش هستند و هنگامي که بايد خاموش باشند، حرف مي زنند، اما من از تعبير اولي استفاده کردم که افاده ژرفتر از تعبير دومي را دارد.

سکوت در مورد اجراي جنايت نسل کشي مردم هزاره در همه دوره ها و بويژه در دوره انزوا و رکود در افغانستان(1901 ـ 1978) که در بحث بالا تشريح شد، موجود بوده و اين سکوت در سطح ملي و جهاني حکمفرما بوده است.

رسانه ها، نويسنده ها، دانشمندان و افراد جامعه همه خاموش بودند.
آيا اين خاموشي معني دار و دوامدار خودبخودي برقرار شده بود؟
ميرزا محمدخان لواساني مي گويد:
من گنگ خواب ديده ام عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنيدنش(3)

گرچه اين شعر گاهي بنام مولانا نوشته شده، اما شاعر آن در بسياري موارد ميرزا محمدخان لواساني خوانده شده است.
شعر زيبايي است که مفهوم ژرف دارد.

«من عاجزم ز گفتن و خلق از شنيدنش» شاعر مي خواهد چيز مهمي را بيان کند، چيزي را که ميداند، اما اوضاع مسلط بر جامعه آنقدر زهرآلود است که قدرت بيان و قابليت پذيرش آن وجود ندارد. کسي حقيقت را نمي پذيرد، از شنيدن حقيقت عاجز هستند. در اين صورت گوينده حقيقت هم گنگه مي شود. دقيق مانند موجوديت نسل کشي مردم هزاره که بعد از انسان زدايي دوامدار و ايجاد کردن نفاق و نفرت توانسته اند گوينده و شنونده آنرا مجبور به نگفتن و نشنيدن بسازند. يعني آنها فکر مي کنند بهتر است خود را گنگه و کر بدانند تا اينکه در نتيجه در جامعه سکوت برقرار شده است.

سکوت کردن در برابر جنايت نسل کشي موافق بودن در اجراي اين جنايت است. اگر موافقت در جرم مسئوليت حقوقي ندارد، اما مسئوليت سنگين اخلاقي دارد. سنگيني مسئوليت اخلاقي انسانيت افراد جامعه، ماهيت اقوام بي تفاوت و کارآيي شالوده هاي ملي را زير سوال مي برد. پيامد اين مسئوليت اخلاقي به مراتب خطرناک تر از مسئوليت حقوقي آن است. زيرا در مسئوليت حقوقي اجراکننده هاي جنايت مجازات مي شوند که در نتيجه آن عدالت برقرار مي گردد و يا در عدم اجراي آن عدالت برقرار نمي شود، اما در فقدان مسئوليت اخلاقي زخم ناسور ملي و نفاق ملي بوجود مي آيد. اگر کساني هزاره ها را متهم مي کنند که با عدالتخواهي شان گويا به «وحدت ملي» ضرر مي رسانند، چطور و با کدام منطق و دليل «وحدتي» را تقديس مي کنند که ارکان مهم ملي (هزاره ها) را با اجراي نسل کشي از ميان بر ميدارند.
حقيقت اين است که اعضاي «ملتي» براي حفظ «وحدت ملي» بخشي از ملت (هزاره ها) را حذف مي کنند، پس در اينجا مفاهيم (ملت، وحدت ملي» در تناقض جدي قرار دارند. اول ملتي که مردم خود را حذف کند، ملت نيست، دوم وحدت مليي که با اجراي نسل کشي حفظ شود، وحدت ملي نيست.

اقوام يک ملت که با حذف تدريجي يکي از اقوام همجوار شان موافق باشند و جلو آنرا نمي گيرند، با کدام دليل اخلاقي تقاضاي رعايت «وحدتي» را که دارند که وجود ندارد؟ يعني وحدت ملي در اين جا يک دوروغ است.

اخلاق و منطق حکم مي کند که حفظ بخشي از «ملت» مهمتر از وحدت آن است، زيرا عاملين وحدت اقوام کشور هستند. اگر يک يا چند عامل يا اجرا کننده «وحدت»، مشغول از ميان برداشتن عامل ديگر آن باشد، وحدت مفهومي ندارد و ملت هم با تشديد نفاق ملي و خصومت ملي به قهقراي زوال رفته است. پس سکوت دروغي است که با خاموشي بيان مي شود و کنشي است که اجراي آن اخلاق و انسانيت سکوت کننده (دروغگو) را زير سوال مي برد.

فراموشي و تکرار دو فرسايش مرگبار در مسير تاريخ و تاريخ نگاري

دو موضوع مهم «فراموشي تاريخ» و «تکرار تاريخ» در اين بحث مورد بررسي قرار مي گيرد.
فراموشي واقعيت هاي تاريخي نکته مهمي است که نه تنها خودبخودي، بل بطور عمدي صورت ميگيرد يا با اجراي برنامه هاي دراز مدت انجام مي شود.
اين موضوع در مورد نسل کشي مردم هزاره در بيش از يک سده جايش را دارد که مطالعه و بررسي آن بسيار جالب است.

تاريخ دان فرانسوي ژاک لي گاف Jacques Le Goff گفته است که «لازم است در باره خلأهاي مستندات تاريخي چيزهاي که به فراموشي سپرده مي شوند، در باره حفره ها و لکه هاي سفيد بايد بپرسيم. بايد ليستي از مستندات تاريخي را ساخت و بعد فکر کرد که کدام قسمت آن موجود نيست، يعني به فراموشي سپرده شده است»(4)

واقعيت هاي نسل کشي مردم هزاره به پيمانه وسيع به فراموشي سپرده شده، مستندات آن نابود شده که به کار بي حد طاقت فرسا نياز دارد تا قسمت هاي از آن احيا گردد و آرشيف شود. اميدوارم پژوهشگران تاريخ بجاي تکرار حرف هاي تاريخ نويسان پيشين، بخش هاي فراموش شده تاريخ و مستندات نابود شده تاريخ افغانستان را نيز بررسي و احيا کنند.

به خواننده هاي عزيز يادآور مي شوم که رشته تحصيل من تاريخ نيست، اما در پهلوي حقوق دولت، تاريخ دولت هاي مختلفِ کشور هاي جهان را به شکل تخصصي آموخته ام.

من روابط شخصي با تاريخ نگاران افغانستان داشته ام ، بحث ها و گفتگو ها با نويسنده هاي کتاب تاريخ داشته ام. حتي نويسنده هايي را مي شناسم که کتاب شان را که قبل از نشر به من سپرده و از من خواسته اند تا پيشنهادات خود را در باره کتاب بيان کنم که من مسأله سکوت و تکرار در تاريخ نويسي را بيان کرده و مواد مورد ضرورد را در اختيار آنها قرار داده ام که متاسفانه بعد از نشر کتاب باز هم موجوديت مسأله سکوت و تکرار در کتاب هاي آنها به مثابه طلسم شکست ناپذيذ حفظ شده است. اکنون کتاب هاي زيادي تاريخ را در کتابخانه خانگي ام دارم که اکثر آنها تکرار کتاب هاي تاريخ ميرغلام محمد غبار، محمد صديق فرهنگ، عبدالحي حبيبي، ابوفضل بهيقي، احمدعلي کهزاد و کمي از کتاب سراج التواريخ فيض محمد کاتب است. تاريخ نويسان غير هزاره از آن قسمت هاي کتاب سراج التواريخ نقل قول مي کنند که بتوانند از نسل کشي مردم هزاره طفره بروند.

درخور ذکر است که نصير مهرين از کمترين تاريخ نگاراني است که در کتاب «ستمگران دوزخ ساز» (5) بخشي از کتاب خود را زير عنوان «نبايد از ابراز واقعيت نسل کشي اجتناب شود؟» واقعيت نسل کشي مردم هزاره در افغانستان را تشريح کرده است. اين کار آغاز خوبي در روند پذيرفتن نسل کشي مردم هزاره توسط تاريخ نگاراني است که تعلقيت قومي هزاره را ندارند.
آقاي نصير مهرين با اين کارش صفات برجسته تاريخ نگار و روشنفکر را به نمايش گذاشته است. به حيث تاريخ نگار او در ژرفناي رويداد هاي تاريخي نفوذ کرده و به صفت روشنفکر از وابستگي ها و تکفير هاي اسارتباري که مانع بيان واقعيت هاي تاريخي اند، عبور کرده و قضاوت وي فراتر از ذهنيت جامعه انسان زدايي شده در باره نسل کشي ميباشد.

از سوي ديگر اکثر تاريخ نگاران افغانستان تخصصي کار نمي کنند. نتوانسته اند تا ژرفناي رويداد هاي تاريخي نظر اندازي کنند. آنها تاريخ را به مثابه علم درک نکرده و روابط آن با فلسفه را نميدانند.

اناتولي ليوکو در کتاب فلسفه تاريخ، در باره پيوند تاريخ و فلسفه مي نويسد: «در مورد فلسفه تاريخ، سخن از تغيير خود نگرش جهان‌بيني نسبت به تاريخ يا نوعي حرکت از تاريخ واقعيت ها، حافظه تاريخي به تاريخ تمدن‌ها يا انواع اجتماعي ـ فرهنگي، تحليل معاني متغير تاريخي آگاهي انسان و بيان نمادين آن در تفکرکه مثال آن در مکتب تاريخي فرانسوي «آنال» ارائه شده است، به ميان مي‌آيد. فلسفه تاريخ، همان‌طور که لئو کارساوين در زمان خود اشاره کرده، با سه وظيفه‌ي اصلي خود تعريف مي‌شود. اولاً، مبادي اوليه هستي تاريخي را بررسي مي‌کند که در عين حال مبادي اصلي دانش تاريخي، تاريخ به عنوان علم نيز است. ثانياً، اين مبادي اوليه را در وحدت هستي و دانش بررسي مي‌کند، يعني اهميت و جايگاه تاريخي را در کل جهان و در رابطه با هستي مطلق نشان مي‌دهد. ثالثاً، وظيفه‌ي آن شناخت و تصوير روند تاريخي مشخص در کليت آن و آشکار کردن معناي اين روند است. از آنجا که فلسفه تاريخ خود را به وظيفه‌ي اول محدود مي‌کند، نظريه‌ي تاريخ است، يعني نظريه‌ي هستي تاريخي و نظريه‌ي دانش تاريخي. از آنجا که به دنبال حل وظيفه‌ي دوم است، فلسفه تاريخ به معناي محدود و خاص اصطلاح «فلسفه» است.»(6)

دانشگاه کازان روسيه در يک رساله علمي نکات مهم مسايل تئوريکي و روش شناختي(متودولوژي) پژوهش تاريخ را برجسته کرده است که عمده ترين نکات آن قرار ذيل است: تاريخ به عنوان واقعيت و يک علم و رابطه آنها؛ ويژگي دانش تاريخي؛ مسئله عينيت تاريخ؛ منبع تاريخي و واقعيت تاريخي؛ تجربه تاريخي و مدرنيته؛ کارکردهاي اجتماعي علم تاريخ؛ تاريخ در نظام دانش اجتماعي و بشردوستانه؛ نظريه تاريخي به عنوان شکلي مفهومي از درک واقعيت تجربي؛ دستگاه مقوله‌اي علم تاريخ؛ قانون تاريخي و نظم خاص تاريخي؛ شانس در تاريخ؛ بديل بودن تاريخي؛ زمان تاريخي؛ فضاي تاريخي؛ جبرگرايي در تاريخ؛ ماهيت چندعلتي فرآيند تاريخي؛ اصول دانش تاريخي؛ تاريخ‌گرايي به عنوان يک روش تفکر و اصل دانش علمي و اهميت اساسي آن در سيستم دانش بشردوستانه؛ انواع اصلي تاريخ‌گرايي؛ تفسيرهاي مدرن از اصل تاريخ‌گرايي؛ رويکرد ارزشي به تاريخ؛ ابتذال و جزم‌انديشي دانش تاريخي؛ اصل سيستماتيک بودن در مطالعه تاريخ؛ نظام اجتماعي و ساختارهاي تاريخي؛ رويکرد تکويني و تمدني به فهم گذشته؛ روش‌هاي پژوهش تاريخي؛ روش‌هاي علمي عمومي و جايگاه آنها در پژوهش‌هاي تاريخي (تاريخي-تطبيقي تاريخي-تکاملي، گذشته‌نگر و غيره)؛ روش‌هاي کمي در تحقيقات تاريخي؛ مسئله اندازه‌گيري در تاريخ؛ مدل‌سازي پديده‌ها و فرآيندهاي تاريخي؛ انواع اصلي مدل‌ها؛ مقايسه واقعيت هاي تاريخي(7)

پروفيسور بوگوسلاوا پازيا، در باره سکوت تاريخ به مهمترين سوال در اين مورد پاسخ گفته است: «شکي نيست که مي‌توان در مکالمه يا نوشتار دروغ گفت. با اين حال، آيا مي‌توان بي‌صدا دروغ گفت؟ به هر حال، ضرب‌المثل لاتين مي‌گويد: «Silendo, nemo peccat»، يعني: «هيچ‌کس در سکوت گناه نمي‌کند». با اين حال، نمي‌توان با سکوت، که به خودي خود از نظر اخلاقي خنثي است، دروغ گفت، بلکه مي‌توان با غيبت دروغ گفت. قبل از اينکه اين را اثبات کنم، مي‌خواهم چند مفهوم رايج را توضيح دهم و تعاريف اوليه‌اي از حقيقت، دروغ و خود سکوت ارائه دهم. شايان ذکر است که مسئله سکوت و غفلت يکي از مهمترين مشکلات شاخه‌اي از علم به نام تاريخ است. به طور خاص، چنين مشکلي با «قلمروهاي سکوت» تاريخ نمايان مي‌شود.»(8)
ژاک لو گاف تاريخ نگار فرانسوي دقيق ترين مفهوم فيلسوف مآبانه را در مورد فراموشي تاريخ و حذف تاريخ بيان کرده است. او مي گويد: «ما بايد فهرستي از بايگاني‌هاي سکوت گردآوري کنيم. و تاريخ را هم بر اساس اسناد تاريخي و هم بر اساس فقدان آنها مطالعه کنيم.»(9)
«مسئله (سکوت) به يک مسئله مشترک فلسفه و تاريخ تبديل مي‌شود، با اين حال، اولويت روش‌شناختي در مورد تشخيص ماهيت و ساختار آن منحصراً به فلسفه، يا به طور دقيق‌تر به دو حوزه معرفت‌شناسي و اخلاق تعلق دارد»(10)

سه تابوي فاجعه بار در کتاب هاي تاريخ نويسنده هاي افغانستان که عبارت از سکوت، تکرار و فراموشي است به وضاحت ديده مي شود که بايد بررسي شود.

من تلاش مي کنم که براي شرح اين موضوع مهم به اين پرسش ها پاسخ بدهم که:

چرا تاريخ در برابر نسل کشي مردم هزاره سکوت کرده است؟
چرا جنايات نسل کشي مردم هزاره به فراموشي سپرده مي شود؟
چرا تاريخ در باره نسل کشي مردم هزاره تکرار مي شود؟

چرا اين سه موضوع سکوت، تکرار و فراموشي، آنقدره باهم مرتبط هستند که مانند يک ساختار واحد عمل مي کنند؟
با وجودي که فعاليت هاي مدني، فرهنگي، اعتراضي، حقوق بشري و علمي هزاره هاي بيرون مرزي توانسته است طلسم سکوت در باره نسل کشي مردم هزاره بشکنند، اما تکرار و فراموشي در اين مورد در تاريخ نگاري همچنان پابرجاست. متأسفانه روند سکوت، تکرار و فراموشي در ذهن تاريخ نگاران افغانستان و به ويژه تاريخ نويسان غير هزاره هنوز موجود است.

پاسخ به پرسش ها:

سکوت در باره نسل کشي مردم هزاره علت ها و انگيزه هاي ملي و بين المللي دارد.
زمانيکه در چند دهه قبل در باره سکوت و بي تفاوتي قضاياي مهم مسايل جهاني مقالاتي را نشر ميکردم، درک آن براي بسياري از خواننده ها مشکل بود، اما در وضع کنوني وضعيت سياسي و نظامي جهاني اين موضوع علني شده است. نسل کشي در غزه که قربانيان آن به شصت هزار مي رسد، نه تنها با سکوت فاجعه بار جهاني همراهي مي شود، بلکه مورد حمايت کشور هاي بزرگ از جمله امريکا قرار گرفته است.
اما سکوت در باره نسل کشي مردم هزاره بيش از يک سده را پشت سر گذاشته است که سياست جهاني نيز مرموز، پيچيده و چند لايه اي بود.
بهترين مثال سکوت نهاد ها و کشور هاي جهان در دوره حکومت هاي دست نشانده کشور هاي غربي در حکومت هاي حامد کرزي و اشرف غني احمدزي تبارز کرده است. در موجوديت نيروهاي نظامي بيش از چهل کشور غربي، نهاد هاي حقوق بشري و نمايندگي ملل متحد (يوناما)، هيچگاهي واژه نسل کشي مردم هزاره از زبان آنها، در اسناد سياسي، حقوقي و حتي رسانه هاي اين کشور بکار برده نشد. اين همآهنگي براي سکوت از نسل کشي مردم هزاره کار ساده و تصادفي نيست. اين سکوت مرگبار برنامه ريزي شده براي ادامه نسل کشي است. يعني سکوت کننده ها در برابر واقعيت هاي انکارناپذير دروغ گفتند، حقيقت را کتمان کردند، در نتيجه سکوت شان هزاران نقر کشته شدند، صد ها هزار در نتيجه کوچ اجباري خانه و کاشانه شان را از دست دادند و ميليون انسان به کشور هاي ديگر آواره شدند.
يعني در نتيجه سکوت جنايات بين المللي مانند نسل کشي، جنايات عليه بشريت و جنايات جنگي اجرا شد که اين جنايات همچنان ادامه دارد.
چرا تاريخ در برابر نسل کشي مردم هزاره سکوت کرده است؟ پاسخ مختصر اين است که اين سکوت براي اجراي منافع کشور هاي خارجي در يک برنامه راهبردي بزرگ عملي مي شود. سکوت و جنايت هنوز ادامه دارد.

پاسخ اين پرسش در بخش هاي اين کتاب که اهداف، انگيزه و علت هاي جنايت نسل کشي را بررسي کرده، موجود است که بيشتر جنبه هاي حقوقي دارد. مانند خلاي حقوقي و قانوني، تناقضات در حقوق بين المللي و عدم اجراي قوانين و دوگانگي و دو رويي اجرا کننده هاي قوانين وغيره. اما در اين مبحث بيشتر جنبه هاي اخلاقي و انساني موضع و موقف افراد، جامعه، دولت ها و نهاد هاي بين المللي است که چرا جنايت هولناک ضد بشري به فراموشي سپرده مي شود، مورد بحث است. پيچيدگي موضوع در آن است که کسي کار خلاف اجرا نکرده که مسئوليت حقوقي داشته باشد، اما در نتيجه فراموشي رويدادهاي تاريخي و بي تفاوتي افراد، جامعه دولت و نهاد هاي بين المللي، جنايات همچنان ادامه دارد و اين فراموشي بر ادامه و تدوام جنايت کمک مي کند.
قسميکه در بالا گفته شد، يکي از علت هاي فراموشي واقعيت هاي تاريخي، جعل تاريخ و به فراموشي سپردن برنامه ريزي شده ي بخش هاي از تاريخ است که در عقب آن دست هاي پيدا و پنهان قرار دارند.
چرا در افغانستان محمد گل مومند سنگ لوحه هاي قبرستان ها را مي شکست، نام محلات را از فارسي و ازبيکي به پشتو تبديل ميکرد. زيرا مومند ميخواست تاريخ را تغيير بدهد و آن قسمت هايي از تاريخ را که افتخارات اقوام ديگر را بيان ميکرد، محو مي کرد و به جاي داشته هاي اقوام ديگر، نداشته هاي قوم خود را جابجا ميکرد.

اين دو تصوير که يکي منار يادگاري محمد گل مومند و دومي خانه خداوندگار بلخ مولانا جلال الدين محمد بلخي است که هر دو در ولايت بلخ موقعيت دارند. اين تصاوير بارز ترين نمونه هاي جعل تاريخ، به فراموشي سپردن تاريخ و سکوت در برابر تقلب تاريخ است.

جنایتکار افغان مومند
اين دو تصوير که يکي منار يادگاري محمد گل مومند و دومي خانه خداوندگار بلخ مولانا جلال الدين محمد بلخي است که هر دو در ولايت بلخ موقعيت دارند. اين تصاوير بارز ترين نمونه هاي جعل تاريخ، به فراموشي سپردن تاريخ و سکوت در برابر تقلب تاريخ است.

مومند رويداد هاي حقيقي تاريخ را به باد فراموشي داد که در احياي اين فراموشي تا حال سکوت برقرار است و جنايت ها همچنان تکرار مي شود.
با فراموشي تاريخ حقيقي، جعليات تاريخي را مطابق ميل و منافع زورمندان ملي و حاميان جهاني شان نشر و ترويج مي کنند.

در نتيجه سکوت مردم، جامعه، دولت و جهان و فراموشي واقعيت هاي تاريخي توسط مراجع نامبرده، جنايت ادامه دارد و تاريخ جنايت تکرار مي شود.
اگر از اشکال خاموشانه، پنهاني و غير مستقيم نسل کشي مردم هزاره بگذريم، نسل کشي علني و مستقيم در دوره هاي حکومت هاي عبدالرحمان، مجاهدين، طالبان و اشرف غني احمدزي مورد بررسي قرار بدهيم، تاريخ نسل کشي مردم هزاره همواره تکرار شده است.
تکرار نسل کشي مردم هزاره خودبخودي نيست. هدفمند، برنامه ريزي شده و درازمدت است. ميکانيزم اجراي نسل کشي در دوره هاي حکومت هاي حمايت شده از غرب همواره موجود است که عمده ترين اجرا کننده آن در اکثر دوره هاي دولت هاي دست نشانده بوده اند. جالب اينکه در صورت زوال دولت ها و ميکانيزم هاي اجرايي نسل کشي، کشور هاي غربي با راه اندازي جنگ هاي خونين آنها را دوباره احيا کرده اند و دوباره به قدرت آورده اند.
نسل کشي مردم هزاره تکرار مي شود، زيرا اين مردم در برنامه هاي معماري قومي کشور هاي بزرگ مداخله گر و منففعتجو بايد از صحنه هستي برداشته شوند، يا حد اقل در قدرت سياسي کشور شان نقش نداشته باشند، سرزمين شان به اقوام مورد نظر آن کشور ها داده شود، مذهب و قوميت شان عوض شوند. اين روند سال ها است که ادامه دارد.

سکوت در برابر جنايت، تکرار جنايت و فراموش کردن وقوع جنايت هر سه شامل ساختار هاي اجراي نسل کشي است که از ساختار هاي بزرگ جهاني از جمله نظم کنوني جهاني مبدأ ميگيرد.

نظمي در جهان وجود دارد که پهلو هاي معلوم و نامعلوم دارد. پهلو هاي معلوم آن نهاد هاي بين المللي از جمله سازمان ملل متحد، نهاد هاي حقوق بشري و مدني، پيمان هاي نظامي و اقتصادي مانند ناتو و جي هفت و غيره اند. پهلو هاي پنهاني نظم جهاني که از ذهنيت عامه جهاني پنهان مي شد، در اين اواخر در جنگ غزه، جنگ سوريه، افغانستان، يمن و ديگر نقاط داغ جهان تا حدي قابل شناخت شده است.

در نتيجه بايد گفت مردمي که در مقابل اجراي نسل کشي سکوت مي کنند، انسان زدايي شده اند. تاريخ نگاري که از بيان نسل کشي مردم هزاره ابا مي ورزد، يا نسل کشي را نمي شناسد، يا تعصب قومي و مذهبي دارد، يا مانند يک فرد عادي جامعه انسان زدايي شده اند، يا هر سه موضوع در مورد آن صدق مي کند.
فراموشي تاريخِ نسل کشي تصادفي نيست.
گرچه به فراموشي سپردن تاريخ نسل کشي مردم هزاره در موجوديت علم و تکنالوژي کهنه شده است. اما اين امر در بيش يک سده ادامه دارد.
پس سکوت، تکرار تاريخ و به فراموشي سپردن نسل کشي مردم هزاره يک زير مجموعه ساختاري مرتبط به ساختارهاي بزرگتر است و به مثابه ساختار واحد فعال است.
فقدان ديدگاه هاي تئوريکي، علمي و فلسفي در تاريخ نگاري افغانستان بويژه تاريخ نگاري تقليدي، تکراري و بدون حافظه تاريخي موجب برقراري خاموشي در نسل کشي مردم هزاره شده است.

مأخذ و منابع

1. نقل قول از اگوستين هيپونسيس، نسل کشي نامعلوم(جنايات مليگرايان اوکرايني در مرز جنوب شرق پولند)» ص 132.
2. سعدي شيرازي، گلستان، ديباچه، تارنماي «گنجور»
3. ميرزا محمدخان لواساني، شعر
4. ژاک لو گاف، نسل کشي نامعلوم، مسکو، 2015م، ص 128
5. نصير مهرين، ستمگران دوزخ ساز، انتشارات شامامه، آلمان، 1402 هجري خورشيدي، ص 36-39
6. فلسفه تاريخ، باکو، 2018، ص 95-86
7. تاريخ‌نگاري، مطالعات منبع و روش‌هاي پژوهش تاريخي، کازان، 2017،ص 2
8. پروفيسور بوگوسلاوا پازيا، نسل کشي نامعلوم، مسکو، 2015، ص129
9. لو گاف ژاک، تاريخ و حافظه، ورشو، 2007، ص. 256؛ هارالد دبليو. لته، هنر و نقد فراموشي. مونيخ، 1997.
10. پروفيسور بوگوسلاوا پازيا، نسل کشي نامعلوم، مسکو، 2015، ص129

واژه های کلیدی

هزاره | هایلایت

کارشناس در رشته حقوق و دولت

آنلاین :

کابل پرس

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پیام، نظر، تفسیر یا نقد؟

تعديل از پيش

اين سخنگاه از پيش تعديل مي‌شود: نظر شما پيش از تأييد مديران سايت ظاهر نخواهد شد.

كى هستيد؟
وصل
پيام شما

براى درست كردن پاراگراف، كافيست كه خط خالى ايجاد كنيد.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

جستجو در کابل پرس