
تو، احساس می کنی
تو، احساس می کنی
حسی غریب زاده می شود در تو ، رسوخ می کند در تمام شریان هایت، آشفته می کند دیدگانت را، پریشان می کند ذهنت را، حسی در تو تعریف می شود و تو سرشار می شوی از باوری غریب. آنقدر غریب که دیگر تو، برای تو ناشناخته می شوی...
تو، احساس می کنی
انگار چیزی بی معنا می شود، انگار چیزی، معنای دیگری می یابد؛ انگار اندیشه ات، از تحولی ژرف، آبستن می شود...
سکوتی سنگین احاطه می کند تو را، سکوتی تلخ، حس غریبیست؛ انگار تو در خود چیزی را گم کرده ای...
آنلاین : http://ravin.blogfa.com/post-40.aspx

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخرید