(بدون عنوان)
زندگی در طبقه سوم بیمارستان
 اتاق یازده و یک
 ریشه بیمار در حال رشد
 اتاقی سرد با پرستارانی گرم
 آن شب بارانی 
 کودکانی که مرده بودند 
 به دور کودکم جمع شدن
 و من ترسیده بودم 
 و قبری سفید پشت در اتاق سبز شده بود
 و من مدام مگس ها را دور می کردم
 و صداهای ناهنجار روزمره را، از گوشهای کودکم
 و به فکر لالایی های مردم بومی ام بودم
 به مادرم 
 به زایمان های پی در پی اش ...
 زندگی در باران 
 پشت پنجره اتاقم جریان داشت 
 و نوار قلب زمان همچنان عادی 
 تمام نگرانی های من 
 آرام خوابیده بود گوشه ای 
 و من خودم را حل می کردم
 آرام آرام در قهوه ای تلخ
آنلاین : http://hesar62.persianblog.ir/post/102
                آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخرید